داستان گیلاس/14

ساخت وبلاگ
اون روز توی خونه نشسته بودم و داشتم نون و ماستمو میخوردم که نامزدم اومد و با طعنه و کنایه گفتش:مردم شوهر میکنند,منم شوهر کردم;بیا برو ببین شوهر مردم براشون چیکارها که نمیکنه!!منم پرسیدم مگه چی شده؟ نامزدم گفت:امروز ولنتاین هستش,برو برام یه خرس بخر,شکلات هم میخوام!!منم بلند شدم رفتم 4راه مولوی یه دونه خرس خریدم بلانسبت اندازه گاو!!

فقط وقتی میخواستم بیارمش خونه چون بلد نبود تَرکِ موتور بشینه یه وانت کرایه کردم و بستمش پشت وانت و آوردم خونه!!فقط نمیدونم چرا نامزدم تا خرسُ دید بلند جیغ زد و فرار کرد رفت خونه باباش!!جای شما خالی الان هم با خرسِ نشستیم خونه و داریم نون و ماست میخوریم!!فقط چون خرس نون و ماست نمیخوره رفتم براش یه گونی ماهی قزل آلا خریدم و هر 2 ساعت یه دونه ماهی میدم بخوره!!

میخوام بگم من در راه عشق چه ملالت ها که نکشیدم!!شما هم بکشید!!عشق دوست داره  ._.

 

پ.ن:

دوستان عزیز,بیاید اعتراف کنید که کادو ولنتاین چی گرفتید؟!!

گیلاس آبی...
ما را در سایت گیلاس آبی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : thebluecherrya بازدید : 147 تاريخ : سه شنبه 3 اسفند 1395 ساعت: 7:23