در جائی که تاریکی در آن راه ندارد,باهم ملاقات خواهیم کرد

کتاب 1984 اثر اریک آرتور بلر,ملقب به جورج اورول;یکی از خواندنی ترین کتاب هایی است که بعد از جنگ جهانی دوم نگاشته شده که درباره دنیائی است که بین سه قدرت بزرگ آن زمان تقسیم شده و هرسه هم به یک نحو جوامع خود را اداره میکنند.

حکومتهائی توتالیتر که تمام زندگی شهروندان را زیر نظر دارند.در این حکومتهای تمامیت خواه یک حزب بیشتر وجود ندارد و تمام مردم عضو حزب هستند(یک جورهائی کتاب در نقد حکومتهای کمونیست نوشته شده),شهروندان را به سه دسته تقسیم میکنند که شامل مردم عادی,اعضاء عادی حزب,و اعضاء رده بالای حزب میشوند.حزب حاکم تمام شئون زندگی مردم را نه تنها در اجتماع بلکه حتی در خانه و محل زندگی هم تحت کنترل دارند!بصورتی که یک صفحه(مانیتور)در هر خانه ای نصب شده که هم برادر بزرگتر(رهبر اصلی حزب)با مردم حرف میزنه و هم زندگی مردم توسط اون مانیتور زیر ذره بین قرار دارد.

شخصیت اصلی کتاب وینستون اسمیت هست که در کودکی پدر و مادر خود را از دست میدهد و به همراه خواهرش به پرورشگاه سپرده میشود و بعد از مدتی خواهرش را گم میکند.اسمیت عضو اعضاء عادی حزب است.

یک روز اسمیت,شروع به نوشتن خاطرات روزانه در دفترچه میکنه,کاری برخلاف عقاید و آرمان های حزب,و کم کم نسبت به آموخته هایش از حزب و علاقه اش به برادر بزرگتر حرب,تردید میکنه.

در ادامه داستان,اسمیت با دختر جوانی بنام جولیا آشنا میشه که اون هم عضو انجمن جوانان ضد سکس حزب هست.ابتدا اسمیت تصور میکنه جولیا جاسوس حزب هست که قراره از اون جاسوسی بکنه,ولی یک روز اسمیت تکه کاغذی از جولیا دریافت میکنه که روی اون نوشته شده: "دوستت دارم"...

 

برای خواندن رمان /اینجا کلیک کنید/

 

چند خط از رمان "1984"

اثر  "جورج اورول"

 

گیلاس آبی...