آخرین مطالب
امکانات وب
کتاب قمارباز,اثر داستایفسکی درباره نجیب زاده ای بنام آلکسی ایوانوویچ هست که آموزگار کودکان یک خانواده هست.خانواده ای متشکل از عمو که ژنرال ارتش هست و با معشوقه خودش به انتظار مرگ عمه یِ پیر و پولدار هست تا با ارث اون بتونه زندگیش را جمع و جور بکنه.
داستان روایت آلکسی هست که توی قماربازی(بازی رولت کازینو) ماهر هست و چند باری میبره و البته مثل همه آدمها,میبازه!!روایت زندگی ایوانوویچ که چند باری با پول خودش و با پول دیگران به درخواست اونها بازی میکنه.در آخر هم برای اینکه پولینا,معشوقه خودش را از گرفتاری نجات بده,میره با پول اون یک شب تا صبح قمار میکنه و پول هنگفتی میبره و تمام پول را به پولینا میده!دختر هم میره دنبال زندگی خودش ._.
داستان قشنگی هست ولی چون فقط همین ترجمه را خوندم(مترجم:صالح حسینی)بنظرم ترجمه روان و خوب نبود!با اینحال برای دونستن آخر داستان با اون ترجمه داغون کتاب را تمام کردم!!
داستایفسکی علاوه بر ولخرج بودن به قمار هم اعتیاد داشت!او زمانی هرچه داشت، پشت میزهای قمار باخت و مجبور شد ساعت شخص بغلی خود را گرو بگذاره تا بتونه به بازی ادامه بده !!
داستایفسکی وقتی که مشغولِ نوشتن رمان "جنایت و مکافات"بود،یادش آمد تعهد کرده است که کتابی را در تاریخ معینی تحویل ناشر بده.به موجب این قرارداد که امضا کرده بود،اگر کتاب را در آن تاریخ تحویل نمی‌داد،ناشر حق داشت تا ٩سال بعد هرچه او بنویسد،چاپ و منتشر کند،بدون اینکه به نویسنده اثر دستمزد و حق تالیف بدهد!!
آدم خوشفکری به او پیشنهاد کرد که باید یک منشی تندنویس بگیرد.داستایفسکی این کار را کرد و در ظرف مدت ٢٦روز رمان "قمارباز" را نوشت.داستایفسکی بعدا با این منشی تندنویس که نامش آنا گریگوریونا بود،ازدواج کرد.
داستایفسکی با اینکه خودپسند،ستیزه‌جو،غیرقابل اعتماد بود,اما از یک طرف بسیار دست و دلباز بود و در کمک کردن به دوستانش و حتی در کمک کردن به متکدیان,سخاوتمند بود.
چند خط از رمان "قمارباز"
پ.ن:
دوستانی که میتونند به نمایشگاه کتاب بروند,میان غرفه ها و کتابها بچرخند,کتاب ببینند,بخرند,سیب زمینی و پیتزا بزنند,خوشبحالتون;امیدوارم کوفتتون بشه ._.
گیلاس آبی...برچسب : نویسنده : thebluecherrya بازدید : 171