بیا حالتو خوب کنم عشقم ._.

ساخت وبلاگ

همیشه دوست داشتم زندگی و اخلاق و رفتارم مطابق با مدرنیته یِ هزاره سوم باشه ولی متاسفانه اینطور نشد!با اینکه سعی میکردم پله های روشنفکربازی رو بسرعت طی کنم ولی من بشدت غیرتی بودم!!

کلا ما خانوادگی قبل از رسیدن به هجده سالگی 10 واحد ناموس پرستی پاس میکردیم و در صورت قبولی,خانواده برای ما جشن تولد هجده سالگی میگرفتند!!

اون روزِ سیاهِ زمستون برف زیادی اومده بود و به همین بهونه کار تعطیل بود و منم مونده بودم توی خونه که زنم بهم گفت:عزیزم,بریم بیرون برف بازی؟!منم برای اینکه دلش نشکنه قبول کردم ولی وسط راه دیدم از سرما بدجور داره میلرزه!منم رگ غیرتم داشت بشدت میزد بالا و خیلی جلوی خودمو گرفتم که غیرتی نشم ولی آخر سر طاقت نیاوردم و با صدای بلند عربده زدم که:خیلی داری از سرما ملرزیا!فقط یه جور بلرز که بقیه نبینند!!الان برمیگردیم خونه!

اصلا حواسم به سرماخوردگی نبود و متاسفانه وقتی اون شب زنم بشدت سرما خورد یادم افتاد که باید بجای تذکر بابت لرزیدنش از سرما یه کت و کاپشن مینداختم روش!ولی رگ غیرتم اجازه نداد دیگه!!

فرداش دیدم صدای زنم گرفته و تب و لرز شدیدی هم کرده!بردمش دکتر و دکتر هم میخواست معاینه بکنه که یهو اونجا هم غیرتی شدم و بلند شدم یقه دکتر رو گرفتم و گفتم:آخه ضربان قلبش به چه دردت میخوره نکبت؟این سرما خورده!

بعد از کلی توضیح و تشریح روند درمان,دکتر خواست گلو نامزدم رو معاینه کنه که اونجا هم بلند شدم گفتم چه معنی میده توء نره‌خر به گلوی زنِ من نگاه بندازی؟!خودم بلند شدم و چوب بستنی رو از دکتر گرفتم و کردم توی حلق زنم و گفتم خودم میبینم برات تعریف میکنم دکتر!!

متاسفانه گلوی زنم چرک کرده بود و صداش بشدت خش دار و دورگه و قشنگ شده بود!اونجا بود که غیرتم اجازه نداد بقیه از شنیدن صدای زنم لذت ببرند!واسه همین تلفن کردن و کلا حرف زدن با بقیه رو غدقن کردم!! یک ماه گذشت و عفونت از گلوی زنم زد به مغزش و مننژیت گرفت!

لامصب اسم مریضی زنم هم باکلاس بود و بشدت جلب توجه میکرد!واسه همین بهش گفتم حق نداری به کسی بگی مننژیت گرفتی!به مامان بابات هم میتونی بگی از سرماخوردگی مغزت آب انداخته!!خوشم نمیاد اسم خودت و مریضیت بیفته توی دهن این و اون !!خودم با جوشونده و طب سنتی خوبت میکنم!!

بعدش هم رفتم عطاری و یه خورده گل و گیاه خشک شده خریدم!هرشب یه قوری جوشونده عنبرنسا درست میکردم و با عشق و علاقه یِ خاصی,قاشق قاشق میگذاشتم توی دهن نامزدم تا حالش زودتر خوب بشه!ولی نمیدونم چرا هرروز حالش بدتر میشد!!آخر سر هم کارش به اورژانس کشید و اونجا فهمیدم کرونا گرفته !!دکتر میگفت دستهاتو مرتب بشور و رعایت کن!درحالی که این شستن دست و ضدعفونی کردن وسایل و.... همش واسه سوسول هاست و قرطی بازیه!من هرچی میخواستم بخورم و داروهای زنمو بهش بدم یه بسم الله میگفتم و فوتش میکردم!اینطوری پاکیزه و تمییز میشد!ولی نمیدونم چرا بعد چند روز حالش بد شد!رفتیم دکتر که اونجا خواستند ما را قرنطینه کنند،ولی دو تائی فرار کردیم تا این روزهای آخر زندگی را بدون ترس و در آغوش هم لذت ببریم که متاسفانه هنوز به خونه نرسیده بودیم که زنم مُرد!!

میخوام بگم اگه با نامزدتون رفتید برف بازی,حواستون به لرزشش باشه  ._.

پ.ن:

تمام این داستانها و شوخی ها،برای دورشدن از این همه اخبار بد و استرس زا هست،والا اگر بنا به شکایت باشه میتونم همینجا یه کتاب درباره ناکارامدی و فساد نظام و سیستم بنویسم،درباره سپاه که کثافت مطلق هست،درباره ضرضرهای افرادی که یکبار میگند دشمن با بهانه بیماری مشارکت در انخابات را پایین اورد،و 4روز بعد با قیافه داغون و گریم شده عنوان ویروس منحوس را بکار میبره!!همین که الان سپاه 200میلیون ماسک احتکار کرده و دنبال کیسه دوختن از رنج مردم هست و میخواد با معامله با دولت،برای خودش اسم دربکنه،یعنی لجن بودن و کثافت بودن سپاه!تا دیروز با ماشین ابپاش مردم معترض به وضعیت لجن مملکت را متفرق میکرد،الان میاد فلکه وسط خیابان را مثلا ضدعفونی میکنه!!مسیری که شاید روزی یک نفرهم پیاده از اونجا نگذره!!40سال سپاه بودجه بابت امادگی درمقابل حملات میکروبی دریافت کرده،ولی الان 1ماه هست نه تنها هیچ گوهی نخورده،بلکه ماسک احتکار کرده و دنبال معامله بادولت هست تا به بازار عرضه بکنه!!این مملکت تا خرخره توی گوه فرورفته که البته قرارنیست زیاد طول بکشه!!

گیلاس آبی...
ما را در سایت گیلاس آبی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : thebluecherrya بازدید : 130 تاريخ : دوشنبه 19 اسفند 1398 ساعت: 13:46