من و نامزدم و ولنتاینِ لعنتی !!

ساخت وبلاگ

ولنتاین و گل رُز و قلب قرمز و شکلات و خرس عروسکی و کوفت و زهره مار هم بالاخره تموم شد و تمام شما دختر-پسرها رفتید خونه ننه باباتون!ولی برای من و نامزدم دیروز تازه داشت شروع میشد!!

دیروز همونطور که من داشتم فوتبال میدیدم,نامزد منم چند ساعتی بود که با دقت داشت توی اینستاگرام میچرخید و عکس و فیلم نگاه میکرد!یه دفعه گوشی را گرفت سمت من و عکس یه جعبه شکلات بزرگ قرمز رنگ به شکل قلب نشونم داد و گفت:ببین یه بچه فسقلی چی کادو گرفته!!

گفتم صفحه کیه؟

گفت:سارا,خواهر دوستم هستش!

منم گفتم:بچه اند دیگه عزیزم!دلشون به این چیزها خوشه!خانم منم گفت:آره بچه اند!!!

چند دقیقه گذشت و اینبار گوشی را کرد توی چشمم و گفت ببین!

یه ویدئو بود از یه دختر که لبهاشو غنچه میکنه و به دوست پسرش میگه:من شوکول میخوام!!بعد هم پسره یه جعبه شکلات گنده نمیدونم از کجاش درمیاره و میگیره سمت دختر و دختر هم میپره بغلش میکنه و ماچ و بوس و کارهای خاک برسری !

همونطور که گوشی را برمیگردوندم به خانمم گفتم:واقعا زشته این حرکات!یعنی چی آخه!!

همسر هم برگشت گفت:آره واقعا!چیه این ولنتاین آخه!عشق باید توی عمل ثابت بشه!

منم برگشتم گفتم:قربون همسر فرهیخته خودم برم که همیشه خیلی هوشمندانه در برابر امواج سطحی و نازل موج های اینستاگرامی مقاومت میکنه و مقهور فضاسازی دشمنان و اینجور کلیپها نمیشه!میدونستم مثل این دختربچه ها لوس نیستی!

خانمم هم برگشت گفت:حرفت درست!ولی باز دلیل نمیشه!!

منم که تازه قهوه خورده بودم و سطح هوشیاری بدنم بالا بود سریع گرفتم و گفتم:دلیل چی نمیشه عشقم؟

خانمم گفت:اینکه توی ولنتاین تو هیچوقت برای من چیزی نخریدی!تا حالا برای من شکلات نخریدی!رز قرمز هم نخریدی!اون یه باری هم که گل خریدی,روز خواستگاری بود!بگذریم که گل هم گلایُل بود  ._.

منم که سعی میکردم مقهور این جملات نشم و خودم را نبازم برگشتم گفتم:الان خودت نگفتی به ولنتاین و شکلات و عشق و اینها اعتقاد نداری؟!

عیال هم برگشت گفت:اینکه دلیل نمیشه!من به مهریه اعتقاد نداشتم ولی باز قبول کردم!خودت مگه به یارانه معترض نبودی!مگه نگفتی یارانه دادن دولت اشتباهه,ولی تو داری میگیری!

حرفش در پوشش غیرمنطقی کاملا منطقی بود!نمیدونم داشت سفسطه میکرد!مغلطه میکرد!هرچی بود اگر شل میگرفتم بدجور میخوردم!

منم با یه لبخند اینجوری  ^_^  برگشتم به خودم اشاره کردم و گفتم:ولی تو همین الان هم یه خرس گنده داری که هروقت بخوای میتونی بغلش کنی!

خانمم همونطور که داشت به درب خروجی اشاره میکرد برگشت گفت:من خرس اصلا دوست ندارم!برو برام شکلات بخر!یه دسته رز قرمز هم میخوام!برگشتنی یادت باشه پیتزا هم بخری,چون شام نداریم عشقم  ._.

گیلاس آبی...
ما را در سایت گیلاس آبی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : thebluecherrya بازدید : 127 تاريخ : دوشنبه 19 اسفند 1398 ساعت: 13:46